سالی که گذشت سال تقریبا پر فراز و نشیبی بود ، آفتاب خدا آرام آرام افق دلها را روشن می کرد و در سوی دیگر شیطان صیحه می کشید در یک سو انقلاب جهانی مستضعفان مسیر پر مخاطره اش را آغاز می کرد و در سوی دیگر مستکبران عالم و دیوهای تاریکی آخرین تلاشهایشان را برای استیلا بر عالم آغاز می کردند ، و در دیگر سو انسانهای مستضعف اما پر شور و انقلابی در تونس و مصر و لیبی و بحرین و یمن و سایر کشورهای اسلامی خروش پر معنای خویش را از نای خون آلود فطرت بر می آوردند و مردمان خفته و استثمار شده در غرب عالم در محیطی بهت آلود و با علامت سوالی بزرگ که برای چه ؟! میدان مغلطه و استیلای آنان را به میدان تحریری در تاریکی بدل می کردند / آنها اولین مهمانان روشنای آفتاب بودند.
اقیانوس ها و فانوسها کهکشانها و بی نشانها و در آنسو مردابها و گندابهای متعفن همه و همه بر زمین نشسته بودند تا سهم خود را در افساد و آباد کردن تا سهم خود را در سوزاندن و رویاندن تا سهم خود را در تباهی و مناهی ایفا کنند.
اکنون من و شما از وزیر تا رعیت از مجلسی تا دولتی از دکتر تا بیمار از حجت الاسلام تا شاعر از کشاورز تا مهندس از معلم تا استاد از بانوی خانه دار تا اهالی خانواده همه و همه باید هر حرکت خویش را نسبت به آن هدف قدسی و آن پیش آمد عظیم تعریف کنیم.
اینک اما شایسته ما نیست که به جز به آن هدف عظیم بیاندیشیم و خود را در دعواهای خانوادگی و جز آن محصور کنیم شایسته ما نیست که برای کام دنیا آبروی برادر خویش را بریزیم و با هرچه در دست داریم بر او بتازیم شایسته نیست که اندکی مانده به عید مجلس شورای اسلامی ما رئیس جمهور را با سوالاتی از جنس مجادله به چالش بکشد و شایسته نیست که به شایعات دامن زده بشودشایسته نیست که برای اتهام زدن به برادرمان همیشه انتخابات را از صبحی که طلوع می کند جلوتر بدانیم
به هر روی سالی که گذشت ، گذشت. اما بساطی دیگر در پیش روست اما بهاری دیگر در راه است بهاری که خزانش به جز صور اسرافیل چیز دیگری نخواهد بود
پنج شنبه 18 اسفند 1390 تبریز میدان آبرسان ساعت تقریبا 10:30
کنار سواری های ترمینال چشمم افتاد به یه خانوم جوان و تقریبا خوش قیافه که اون کنار وایساده بود که فقط پشت سرش با روسری پوشیده بود درست مثل شال گردن و موهاش ریخته بود توی صورتش از کنارش رد شدم به خاطر تکلیف یواشکی گفتم آبجی حجابتو درست کن و بدون این که نگاه کنم رد شدم از راننده هائی که اون کنار وایساده بودند سراغ تاکسی ترمینالو گرفتم گفتند بشین جالب بود نشستم درست کنار همون خانوم کیفمو حائل گذاشتم و کمی رو به جلو نشستم ( همه لاغر بودیم راحت جا شدیم )
خانومه به زبون فارسی و البته با ته لهجه تقریبا ترکی یه چیزی به راننده گفت (یادم نیست چی گفت) و من بلافاصله به زبون شیرین آذری و با ته لهجه غلیظ فارسی یه چیز دیگه به راننده گفتم (یادمه)
راننده بحثو شروع کرد : این چه وضعشه اینا چرا نظم ندارند خسته شدم از این ترافیک و بی نظمی / گفتم این بی نظمی ها مال اینه که ماها شیعه واقعی نیستیم چون وصیت حضرت علی اینه که اوصیکم بتوی الله و نظم امرکم یعنی نظم خواسته حضرت علی بوده که هنوز بعد از 1400 سال ماها درکش نکردیم راننده گفت البته حرفتون درسته ولی علت اصلی ترافیک اینه که این بنده های خدا اومدند یه نونی دربیارند از بس کار نیست همه ماشین خریدند افتادند تو کار مسافر کشی دستمو طوری دراز کردم که راننده ببینه و یکی یکی ماشینارو نشونش دادم اون تک سرنشیته این تک سرنشینه اون یکی تک سرنشیه اون تک سرنشینه کناریش تک سرنشینه اینی که الان از سمت چپ رد شد تک سرنشین بود فقط اون تاکسی مسافر داره ، راننده گفت زیاد زیر بار نرفت و گفت : یه بار یه آقای مسنی رو با فوکول و کراوات سوار کردم که خیلی با کلاس صحبت می کرد معلوم بود مال این طرفا نیست فارسی رو به زور صحب می کرد با هاش انگلیسی صحبت کردم ........... و نتیجه می گیریم که اونها خیلی منظم ترند / من هم یه چیزی گفتم یادم نیست دقیا بعد از این حرفش چی گفتم کمی مذهبی حرف می زدم که خانومه همون خانوم بغل دستی پرید وسط حرفام و گفت : ماها فقط بلدیم از اسلام دم بزنیم انگار هیچ کس غیر از خودمون فرهنگ نداره فقط بلدیم دیگرانو امر به معروف کنیم (منظورش واضح بود (من خودم [کلی] تو اروپا رانندگی کردم !!! اونجا خیلی راحت تر از اینجا می شه رانندگی کرد(درسته) خانومه همچنان با سرعت صد فریم در ثانیه فکشو تکون می داد که رسید به اینجا که یه آماری هست که میگه : ... که حرف بعدیشو قطع کردم گفتم نه آبجی ماشالا تو این مملکت همه شدند سازمان آمار (منظورم واضح بود) (واقعا معلوم نیست این همه آمار ضد و نقیض از کجا درمی آد) بعد گفتم اون جوریام نیست هر کسی واسه خودش یه فرهنگی داره مثلا ماکیا ول هم فرهنگ داره ولی ما خوشمون نمی آد که میگه هرچی دلم بخواد یعنی یکی یه کاری واسه خودش از دستش بربیاد و نکنه احمقه خانومه گفت یعنی چی هر چی دلم بخواد این که فرهنگ نشد گفتم نه اتفاقا خیلی هم فرهنگه واسه خودش(یعنی از نظر من ماکیا ول هم با فرهنگه) مثلا کمربند ایمنی محدودیته ( می خواستم بگم حجاب هم محدودیت هست)(فارسی بحث می کردیم راننده هم لیسانس بود و فارسیش بد نبود) ولی یهو کانالو عوض کرد(زد کانال ترکی) و (خانومه رو از تو بحث انداخت بیرون) شاید واسه اینکه خانومه از حرف ما چیزی حالیش نشه و با آنا دیلی خودمون بحثو ادامه دادیم ..............
و این داستان ادامه دارد
عنوان فرعی : کمی شکه شدم
البته هنوز وا3 قضاوت کمی زوده ولی دیگه میشه گفت که بله فتنه ای که پیش بینی کرده بودیم بشه نشد و امثال بنده که این فتنه دومی رو پیش بینی کرده بودیم کمی ضایع شدیم
مثلا بنده اینها رو نوشته بودم :
حالا تقصیر من چیه که خواست خدا یه جور دیگه بود و اینها هم دیگه قدرت کافی وا3 برپائی فتنه بعد از انتخابات مجلس رو نداشتند
و به قول شاعر که میگه :
هرچه دلش خواست نه آن می شود ، هر چه خدا خواست همان می شود
خدا کشتی آنجا که خواهد برد ، حتی اگر ناخدا به دریا پرد
البته چیزای دیگه ای که دوستان و دشمنان رو کمی تا قسمتی متعجبتر کرد هم وجود داشت :
1 - شرکت سید محمد خاتمی در انتخابات مجلس با وجود اعلان تحریم از سوی گروه های دوم خردادی و جریان به اصطلاح اصلاح طلب(اصطلاح طلبان) و کلافگی BBC و VOA و .... از این موضوع که میشه گفت الان دیگه مجریان و تهیه کننده گان BBC فارسی از خواب و خوراک افتادند واسه این موضوع و به هذیان گفتن افتادند
مثلا امروز که یکی از اقوام فیلم تکراری دیشب BBC فارسی رو باز کرده بود بود توی برنامه نوبت شماشون بعد از کلی فحش و فحش کاری یکی پیدا شد که احتمالا از طرف خودشون بود و گفت که احتمالا خاتمی از طرف رژیم تهدید شده مثلا برای نجات جان زندانیان سیاسی مجبور شده مصالحه کنه با رژیم ! یکی نیست به این ابلهان روزگار بگه آخه مگه شما نمی گفتید پسر (آقای)خامنه ای با رهبر موسوی دیدار کرده و تقاضا کرده که وضع مملکت بحرانیه و بیا و مردونگی کن و ما رو ببخش حالا چطور شده که اثر این التماسات در تهدید محمد خاتمی دیده شده و اگه تهدیدی بوده چرا میر حسین موسوی تسلیم این تهدید نشده و ..............هزار تا سوال دیگه که حاکی از گیجی عمیق این به اصطلاح روشنفکران غربزده هست
2 - ثبت نام و تأئید صلاحیت بعضی ها (اگه رأی نیاوردن رو هم بهش اضافه کنیم جالبتر می شه)
خلا3 اینکه حرف وا3 گفتن زیاده که اگه خدا بخواد با اتفاقات بعدی بیشتر بررسی خواهیم کرد
مثل اینکه پیش بینی ها درست از آب درنیومده ، بخوانید : !....! متعجبم
به گیرنده هاتون دست نزنید علامت تعجب قبل از متعجبم هست . فعلا نظرم اینه:
آخرین به روز آوری این پست ساعت 19:59 روز 14 اسفند 90
ساعت 22 هفتم اسفند 1390 ، صدا ، دوربین ، حرکت :
- - به 60 دقیقه خوش آمدید از BBC فارسی در خدمت شما هستیم ، مجتبی خامنه ای فرزند ارشد رهبر ایران در دیدار با رهبر مخالفان ایران از او خواسته کوتاه بیاید چون شرایط کشور بحرانی است !!! ، سایت جرس وابسته به میر حسین موسوی با درج خبر ملاقات مجتبی خامنه ای با میرحسین موسوی نوشت : .................
واقعا آدم می مونه که چقدر روی این دو سطر خبر کار شده و چقدر زحمت برای ساختن یک شایعه و پخش اون از یک تلوزیون کاملا رسمی در بریتانیا بله تعجب نکنید این دقیقا همون خبری بود که ساعت ده دیشب از BBC پخش شد ، همون BBC که گاهی ادعا می کنه برای برسی یک خبر وسواس زیادی به خرج می ده بدون هیچ ممکنه یا ممکن نیست قابل توجهی این شایعه رو به عنوان یک خبر پخش کرد
بله این همون BBC هست که شاید گاهی در مورد اینکه آیا واقعا یک اتفاق ساده و بی اهمیت به همون شکل هست ساعتها بحث می کنه تا دقت خودش رو نشون بده
و بعد از پخش این خبر مخاطب اگه یه ذره شعور و ایمان داشته باشه با یک یا چند سوال بی جواب تنها خواهد ماند و بنده چون مثل بقیه ملت ایران این یک ذره شعور و ایمان رو داشتم به این چند تا سوال ابتدائی رسیدم :
1 - چرا رهبر در شرایط بسیار بحرانی تر در خرداد 88 و و ماه های پس از اون دست به دامن فتنه گران نشده؟!
2 - چرا رهبر فرزندش مجتبی خامنه ای رو که خیلی از مردم ایران اصلا نمی شناسندش و ندیدندش برای مذاکره با رهبر مخالفان (یا همون فتنه گران ( فرستاده!؟
3 - چرا رهبر درست قبل از انتخابات مجلس که شرایط کشور کاملا عادی هست به جای رسیدگی به مسائل مهمتر دست به این کار زده ؟!
4 - چرا BBC چنین خبر مشکوکی رو قبل از تمامی خبرها به عنوان سرخط خبرهاش نقل و مثلا بررسی می کنه ؟!
5 - آیا سایت جرس شخصا به ساختن یک چنین شایعه ای اقدام کرده یا این یک پروژه گروهی و سفارشی هست ؟
به نظر می رسه فتنه گران در این چند روزی که تا انتخابات مجلس نهم باقی مونده این بار با اهداف جدیدی پای به میدان فتنه گذاشتند که ادف ذیل در بین اونها بدیهی به نظر می رسه
1 – شرایط کشور باید بحرانی و رهبر باید مستأصل جلوه داده بشه تا مخالفین برای آغاز و ادامه حرکت بر علیه نظام امیدوار باشند
2 – استفاده از عبارت (فرزند رهبر ایران) برای موروثی نشون دادن حکومت ایران در نزد اعراب انقلابی و سایر مردم جهان و بدنام کردم حکومت ایران لازم هست ، مردم جهان و خود ایرانیها باید از این نکته که مجتبی خامنه ای در کشورشون کاره ای نیست و حکومت قصد مشهور کردن و ایجاد مقبولیت برای او رو نداره غافل بشند و در حد امکان فکر کنند که رهبر این کشور قصد داره مثل حکومتهای به اصطلاح دیکتاتوری فرزندش رو به جای خودش بنشونه
اگه خدا بخواد ادامه داره