خوابم کنار پنجره افتاده مثل سنگ
از بس که بال بخت من از اوج خسته بود
یک ذره هم تخیل من پا به ماه شد
از بس که با بهانه فردا نشته بود
امروز جای جام تو خمیازه می کشم
دیشب به روی من در میخانه بسته بود
یادش به خیر انجمن شاعران خواب
خرما نداده رفت کلاسی که هسته بود
ای کاش کفتر نَفَس شعر کافشین
این بند خواب را ز خیالش گسسته بود
السلام علیک ایتها الصدیقة الشهیده یا بضعة رسول الله فاطمة الزهرا و رحمة الله وبرکاته علیک منی سلام الله ابدا ما بقیت و بقی الیل و النهار و اسئل الله بحقک و بحق ابیک و بحق بعلک و بحق بنیک و السر المستودع فیک ان تجعلنی من شیعتکم و اشیاعکم والمستشهدین بین یدیکم
این غزل رو که در مورد مصائب نوین اهل بیت عصمت و طهارته تقدیم می کنم به پیشگاه آن حضرات
ادعای عشقبازی شب یه شب بالا گرفت
عشق مـُـرد و جای او غفلت پرستی پا گرفت
گر چه لبها نام او را می کنند اینجا ادا
این اداداری شعور و شور را یکجا ،گرفت
گوئیا ارباب غیر از چشم و ابرو هیچ نیست
جای دستورش بباید بازوانش را گرفت
ای که می گویی سگ ارباب بودن بهتر است
آیه تطهیر حق سگ شدن از ما گرفت
ای رسول ترک را اسباب غفلت کرده گان
سگ نماند او گشت آدم، راه استعلا گرفت
ادعای شور و مستی صحبت از دیوانگی
آش شور خود پرستی طعم یا زهرا گرفت
وحی نازل میشود بر حلقه دیوانگان
تک به تک پیغمبرند اینها بسی امضاء گرفت
لخت شو حرف از حیای حضرت عباس نیست
باید اینجا لخت و عور و بی خبر احیا گرفت
پوست دین را بکن این اسب دارد استوخان
بعد مجنون شو بزن باید ره صحرا گرفت
از مناجات علی این قوم خودسر بی خبر
سیره مولا کجا و راه اینها ، تا گرفت
بارالها کاش همرنگ رفیقانت شوم
عاشقم کن تا تواند دل ره دریا گرفت
سلام
ولادت ناموس دهر و محور کائنات حضرت مولا بقیة الله الاعظم صاحب الزمان م ح م د ابن الحسن العسکری روحی له الفدا را خدمت تمام پاکدلان و شیعیان حضرتش تبریک می گوئیم
دارد حظور ناب تو یک خواب میشود
یا یک کتاب سری و نایاب میشود
وقتی تو نیستی همه حتی ترانه ی-
- دریا وبال گردن مهتاب میشود
من مانده ام در این شب معکوس سرد و تار
اصلا چرا کلام خدا قـاب میشــــود
در عصر عینک و کرِم ضد آفتاب
آئینه تو از چه سبب باب میشود
می آیی ای فروغ گل نازنین صبح
اینجا تمام راه تو بی تاب میشود
امروز برای شهدا وقت نداریم
ای داغ دل لاله تورا وقت نداریم
با حضرت شیطان سرمان گرم گناه است
ما بهر ملاقات خدا وقت نداریم
چون شخص مهمی شده نفس دغل ما
اندازه یک قبله دعا وقت نداریم
در کوفه تن غیرت ما خانه نشین شد
بهر سفر کرب و بلا وقت نداریم
هر چند که خوب است شهیدانه بمیریم
خوب است ولی حیف که وقت نداریم
یک شاعر گمنام
کفی بالموت واعظا (واعظ مرگ برای نصیحت کافی است)
«امیر مومنان علی علیه سلام الله ابدا»
پوسیده این کفن ،کفنم را عوض کنید
اصلا تمامی بدنم را عوض کنید
اینجا غریبه ام ،نفسی یاد من کنید
سنگِ سرِ درِ وطنم را عوض کنید
چیزی از آن ولیمه برایم نمانده است
یک ذره وضع گورکنم را عوض کنید
احسانتان چمن شد و خشکید و خاک شد
بذر بنای این چمنم را عوض کنید
مردم مکرر از کتک باقیاتتان
احسان که نه فقط زدنم را عوض کنید