واقعا محمدجواد ما (دائی قربونش بره) خیلی حالیشه یعنی از هر دندونش هزار جور حرف حساب شده و دیپلماتیک می باره می بینی تو رو خدا ما اولش فکر می کردیم احمدی نژاد که مملکتو اینجوری با بی ادبی و غیر دیپلماتیک تحویل ما داده الان همه مملکتهای دنیا علیه مون متحد میشن و به مملکت ما که با تحریم ویران شده حمله می کنن اما محمد جواد جون که با آقای کری صحبت کرد یواش یواش امیدوار شدم که فقط اسرائیل ممکنه حمله بکنه اما بعدش که حسن آقا هم با اوباما صحبت کرد و یه چند روز گذشت فهمیدم که حسن آقا و محمدجواد جون ما چقدر هنرمند هستند که یه جنگ خانمان برانداز رو که ده ها کشور یه جا بهمون حمله بکنن رو تبدیل کردند به یه تحریم ساده... دیشب هم که به افتخار بازگشت محمد جوان جان از نیویورک مهمونی گرفته بود خودش بهم می گفت که دایی جان ما تمام تلاشمون رو کردیم برای جلوگیری از گزینه نظامی و الان هنوز هم مساله اصلی مساله جنگ هست و حتی اگه بیشتر تحریم بشیم هم مهم نیست.... البته توی فامیل ما آدم روشنفکر خیلی زیاده مثلا همین کامی جون پسر باجناب داداشم کم از محمدجواد نداره برگشت گفت مهم نیست محمد جواد بذار حمله بکنن فوقش یه عده آدم خائن کشته میشن من حساب همه چی رو کردم بعضی از این موشکهای آمریکائی یه ملیون دلار قیمتشه یعنی ما اگه پوکه هر کدومو که پیدا بکنیم کلی کاسب می شیم البته این به نفع همه مردم هست چون اولا مملکت ویران که ویران شدن نداره دوما با این مملکتی که احمدی نژاد درست کرده تا ده ها سال مرگ بهتر از این زندگی هست سوما بقایای این موشکهای گرون قیمت در مناطق حساس نظامی و دولتی در کل کشور به صورت عادلانه توزیع میشن و بعد از خراب کردن دیوار اونجا پوکه هاشونو همه می تونن پیدا بکنن تازه اگه نظامیهای آمریکائی پاشون به مملکت باز بشه اینجوری توریسم خیلی بیشتر از برقراری پرواز مستقیم ایران و آمریکا گسترش پیدا می کنه و با دیدن قیافه زیبای اونها مردم ما یاد نژاد اصیل آریائی می افتند و حتی ممکنه از طریق عشقبازی اونها با دخترای ایرانی نسل آریائی اصیل به کشور برگرده محمدجواد به فکر عمیقی فرو رفت و بعد از چند دقیقه که سیستمشو به روز کرد گفت نه از نظر من گزینه نظامی گزینه خوبی نیست و این موضع شما دیپلماتیک نیست و این شکلی قدرت دیپلماتیک کشور زیر سوال می ره و در دراز مدت نتایج بدی برای دیپلماسی کشور خواهد داشت...
کامی جون هم که حرفای مودبانه و حساب شده محمدجواد رو شنید به فکر عمیقی فرو رفت و گفت آره حق با شما من واقعا متحول شدم ای کاش همین حرفها رو به آقای نخست وزیر اسرائیل هم می گفتید تا اونها هم از فکر حمله بیرون بیاند چون اسرائیل واقعا کشور قدرتمدی هست و اگه به ما حمله بکنه دپیپلماسی کشور به شدت آسیب خواهد دید
حرف کامی جون که به اینجا رسید محمد جواد جون حرفشو قطع کرد و گفت دست روی دلمون نذار که خونه بعضی از مردم ما خیلی نمک نشناس هستند مگه ندیدی واسه خاطر همین صحبت چند دقیقه ای که واسه نجات مملکت از جنگ کردیم همینکه پامون به تهران رسید عناصر افراطی با لنگه کفش به جان رئیس جمهور سوءقصد کردند البته مقامات قضایی اون آدم خائن رو دستگیر کردند اما آدمای این شکلی خیلی زیاد هستند و اگه با آقای نخست وزیر اسرائیل صحبت می کردیم تعداد این افراد و لنگه کفشها بیشتر می شد و احتمالا یکی از این لنگه کفشها به آقای پریزدنت اصابت می کرد و ایشون جان به جان آفرین تسلیم می کردند ...
حرفهای محمدجواد هم که به اینجا رسید دیدم اشک از چشمهای کامی جون جاری شد و گفت من واقعا متحول شدم و موندم که چرا مسئولین ما تا به حال به جای اینکه این شکلی دیپلماتیک برخورد کنن و کارهای فرهنگی بکنن تا ما هدایت بشیم از راه های غیر دیپلماتیک و آنکالچر استفاده کردند...
و این داستان ادامه دارد....