خیلی وقت بود به اون صورت سراغ شعر نیومده بودم ولی چه کنم که عدو شود سبب خیر اگر خدا خواهد و یکی مثل من هم نتونه در این مورد سکوت کنه
پرسیدم از یاری ، آن بد بود یا این؟!
یک عمر در سختی ، یا یک نفس بی دین....؟!!
گفتا که معلوم است ، پرسیدنت از چیست؟!.....
آهسته صحبت کن یا یک کمی بنشین...
گفتم که یک شیطان ، سب النقی کرده
آنهم در این اوضاع ، تا خود دهد تسکین
گفتا که اینها هم ، از پوچی اینهاست
از اینکه افتادند ، در چاهی از سرگین
از چاه بالا را ، آنگونه می بینند
عبرت بگیر ای دوست ، ای چشم عبرت بین
گفتم که آخر او شاهین بود اسمش
او با هواپیما از رٌم رود تا چین
گفتا مثل باشد زلفـــٍ علی بعضا اسم کچل باشد
یا اینکه می بینی ناکس تر از کرکس مانند آن شاهین
با توجه به وجود برخی از ایرادات این پست در تاریخ 24 اردیبهشت 91 بازسازی و مجددا با عنوان از سلمان تا شاهین پست شد
در اواسط دهه 60 یک موجود خودشیرین و پلید به نام سلمان انیس رشدی پس از نوشتن تعدادی مقاله و داستان نسبتا توهین آمیز و دشمن پسند و گرفتن جایزه نوبل ادبی در میان سوت و کفهای دشمنان دانا و شبه مسلمانان نادان داستان طنز گونه و هتاکانه آیات شیطانی را نوشت و تیر خلاص را شلیک کرد ، در این لحظات حساس مقدسها که بی خبر بودند و خود را و دینشان را به قضا و قدر سپرده بودند و روشنفکرهای مذهبی هم که تا حالا سکوت کرده بودند این تجاوز آشکار را هم تحمل کردند تا این چوبی که نرم نرمک وارد گلوی دین شده بود تا ته پیش برود و در میان سوتها و کفها بشریت را خفه کند که ناگهان در این میانه روح خدا وارد کالبد بی جان لحظه ها شد آن پیر جمارانی نعره ای به وسعت همه کره مسکونی خدا سرداد ! مو بر تن کفتارها و روباه ها راست شد ، و کفتار به لانه خزید
اینها کارشان فحاشی است و فحش شعار است ریشه اش در منطق نیست که بشود نقدش کنیم ، فحش های این شکلی به چاشنی یک یا چند هنر شیطانی آراسته می شوند و تنها راه مقابله با فحشهای هنرمندانه کشتن و کشته شدن است
مدتی گذشت شیر غریده بود اما از انتقامی که به لشکری از شیرهای جوان سپرده بود خبری نبود و شیرهای جوان به جای پیدا کردن کفتار و روباه گاه به خوردن عسل معنویت بی دردسر و گاه به لاشه های صحرا کفایت کرده بودند ، کفتار ها و روباه ها که دیگر ماجرا را چندان جدی نمی گرفتند ، آرام آرام از مخفیگاه هایشان بیرون آمدند اما این بار توله های رنگارنگی پس انداخته بودند که دست کمی از خودشان نداشت ، آنها هم مثل والدینشان یواش یواش پیش می آمدند همه کلمه ها را تسخیر می کردند و جایزه می گرفتند قبح و حیا کمرنگ نشان می دادند و جایزه می گرفتند از پائین به بالا می آمدند از پوست شروع می کردند و تا مغز را کرم می انداختند
چند سال پیش موجودی به نام شاهین نجفی در عرصه موسیقی متولد شد و این توله کفتار ماجراجو و جویای نام برای خوشایند عوام کاسه دردها و مشکلات مردم بر سر مددکاران بی نام و نشانشان خرد می کرد تا خودی نشان بدهد دزدهای واقعی را مخفی می کرد و مالباخته ها دزد نشان می داد ، کسی صدایش درنیامد ، سراغ احمدی نژاد رفت کسی صدایش درنیامد ، سراغ ملاها رفت کسی صدایش درنیامد سراغ ولی فقیه رفت کسی صدایش درنیامد ، دیگر مطمئن شد که آخرین پله این نردبام را بالا رفته است از پشت بام شلیک کرد ، تیر خلاص برای شکستن حرمت هادی تیر خلاص برای شکستن حرمت هدایت تیر خلاص برای شکست حرمت علی ابن موسی علیهما سلام
او چوب زیبایش را در آورده بود عصا موسی آنجا نبود که اژدها بشود و بسوزاند همه تعجب کرده بودند ، دهان فرهنگ باز مانده بود ، چوب وارد دهان فرهنگ شده بود و اهالی فرهنگ داشتند مزه می کرند این آبنبات است یا چوب شور ، چوب کلفت تر و کلفت تر می شد و پیش می رفت این چوب دیگر بیرون نمی امد تا مجال نفس کشیدن باشد
شاهین نجفی را بکشید
و این بار آن مرجع عالیقدر شیعه فتوای فرموده که شاهین نجفی را بکشید احتمال هم دارد برای انجام این کار کشته بشوید اگر کشته شدید که بهشت ابدی در انتظار شماست و اگر کشتید و گریختید جایزه صدهزار دلاری و عزت و احترام در میان شیعیان مولی علی ابن موسی الرضا
و سیعلم الذین ظلموا ای منقلب ینقلبون