ای سبز لجن مال لجن پوش
آن وعده صهیون ؛سحرت کوش
گفتند شما تک تکتان شاه
گوئید که آرا شده مخدوش
حتی تو اگر رأی ندادی
پر رو شو بگو رأی خودم کوش
شاهی تو بگو نصر من الله
گشتید کنون تک تکتان موش
الله که بی منطق و دین نیست
باشد چو اوباما و تو و بوش
آزادیت آن بود چه باشد
تا آذری و مولوی و شوش
از خالق و از خلق بریدید
صد حلقه ز شیطان زده بر گوش
در روز عزای شه کونین
گشتید ستمکار و عرق نوش
از لطف شما صد نفر از خلق
افتاد زمین زخمی بیهوش
این فتنه گری مال دلار است
باید بنویسد دعا روش
کافر شدم این شین که شنیدم
باید نزنم بهر شما جوش
اینکه آدم فکر کند که همه چیز به همین سادگی است که عده ای به خاطر انتخابات و موسوی و کروبی و منتظری در ممکلکت معترضند و فقط همین خیلی عوامانه است بلکه امروز بی سابقه ترین یکپارچگی را در بین جبهه طاغوتیان شاهد هستیم و در این جبهه هر کس که کوچکترین تا بزرگترین دق دلی ها را از اسلام و ایران و انقلاب دارد شرکت کرده است جبهه ای که از منافقین ( مجاهدین خلق ) تا همرهان دیروز امام را در برمی گیرد جبهه ای که از دولتهای انگلیس و اسرائیل و آمریکا گرفته تا تروریستهای کور و ضد شیعه منطقه مثل عبدالمالک ریگی و پژاک ( پ ک ک ) را در برمی گیرد اما یک فرماندهی واحد دارد آنهم صهیونیسم بین الملل است و مرکز آن اسرائیل اگر این مرکز با خطر مواجه شود فته می خوابد وگرنه ما مردم ایرانیم که باید به دست خودمان به خواب ابدی برویم
شبی گرد بادی برآورد گرد
جهان خاک شد عالمی کور کرد
کنون گوش کن بشنو این فال را
سه گوش است و یک چشم دجال را
ورا یاورانی است بس فتنه گر
از او یاوه گو تر به حیلت بتر
یکی دختری حیله گر خام بود
سرش پر زسودا ندا نام بود
به شوخی و جد حیله با مردمان
بکردی ولی کس نبردی گمان
چنان خیره سر بود آن دخترک
که بر هر چراغی بگفتا درک
چو دجال او را به خوبی شناخت
مر او را یکی حیله در خور بساخت
گزین کرد او را برای نبرد
هموئی که غافل بد از گرم و سرد
ورا گفت آخر تو ای دخترک
زدی بر دل عاشقانت ترک
بر آن چهر اگر گردی آید زماه
شود سرنگون دست مردم به چاه
تو را ماه اگر هست اینجا رقیب
چنان کن که او را کشندش صلیب
مر آن پیر فرزانه گر رهبری است
تو را کی دگر فرصت دلبری است
بیا تا زر اندوده گردی ز جود
بیاور یکی گرز حیلت فرود
کنون در کف مردمان جامهاست
به قدری که خواهیم گیهان نماست
چو یاران من قصد سلطان کنند
چنان شیری آهنگ میدان کنند
به حیلت بیفکن تنت خاک زود
تو را کشته بر جام خواهم نمود
شبی گرد بادی برآورد گرد
جهان خاک شد عالمی کور کرد
کنون گوش کن بشنو این فال را
سه گوش است و یک چشم دجال را
ورا یاورانی است بس فتنه گر
از او یاوه گو تر به حیلت بتر
یکی دختری حیله گر خام بود
سرش پر زسودا ندا نام بود
به شوخی و جد حیله با مردمان
بکردی ولی کس نبردی گمان
چنان خیره سر بود آن دخترک
که بر هر چراغی بگفتا درک
چو دجال او را به خوبی شناخت
مر او را یکی حیله در خور بساخت
گزین کرد او را برای نبرد
هموئی که غافل بد از گرم و سرد
ورا گفت آخر تو ای دخترک
زدی بر دل عاشقانت ترک
بر آن چهر اگر گردی آید زماه
شود سرنگون دست مردم به چاه
تو را ماه اگر هست اینجا رقیب
چنان کن که او را کشندش صلیب
مر آن پیر فرزانه گر رهبری است
تو را کی دگر فرصت دلبری است
بیا تا زر اندوده گردی ز جود
بیاور یکی گرز حیلت فرود
کنون در کف مردمان جامهاست
به قدری که خواهیم گیهان نماست
چو یاران من قصد سلطان کنند
چنان شیری آهنگ میدان کنند
به حیلت بیفکن تنت خاک زود
تو را کشته بر جام خواهم نمود
بر آن چهر گلرنگ خود خون بپاش
بگوئیم سلطان زدش تیر فاش
به خون خواهیت مردمان سر زنند
دو صد شعله بر بوم و بر بر زنند
شود گیر و داری چنان پر غبار
تو را می فرستم به دیگر دیار
چو بر آنچه گفتند بازی نمود
و در آن گذر صحنه سازی نمود
بپاشید رنگی چو بر صورتش
به جام جهان بین چو شد صحبتش
قضا را در آن حیله بر اشتباه
نمودند حیلت به کلی تباه
از آن نقشه نقشی که در جام بود
دمی رنگ پاشیدنش را نمود
چو بر خاک خود را بیفکنده بود
چو در مشت بر کیسه ای بر گشود
بر آن صورت همچو ماهش به دم
بیفزود صد جوی خون بر ستم
رفیقانش آنگه چو بر داشتند
به مرکب چو او را خر انگاشتند
بگفتند دیگر بدان دخترک
مر این را که خلقی نیفتد به شک
تو باید بمیری که غوغا شود
مبادا که مشت ددان وا شود
به کار آید ار نعشت از ما گذر
که دیگر نبینی به دنیا تو شر
اگر حیله گر بود و گر راه زن
بیفتاد دیگر بر آن چاه زن
چنین گفت یزدان به حیلت گران
کنون حیله کن تا که باشی در آن
نمی خوام بگم که کی جامعه رو سر کار گذاشته می خوام بگم همه سرکاریم
اول بگم که توی دین اسلام ما خرجی یا همون نفقه زن و بچه به عهده مرده ولی خرج و نفقه مرد بر عهده زن نیست ولی توی این شرایط یک عده دوره افتادند که خانومها باید مستقل باشند و خودشون خرج خودشونو در بیارند اون وقت چی میشه فقر خونواده تقسیم نمیشه اون وقت چی میشه می رند چلوکبابی خانوم سرافرازانه غذای خودشو حساب می کنه آقا هم با سرافکندگی غذای خودشو بعد چی میشه بعد دیگه زندگی مشترک یعنی چی اونوقت ؟! خانوم راه می فته می ره اداره تو مسیر رفت چهل نفر براش بوق و چراغ برسونم می زنند برگشتم هم همین میشه بعد همکارش عاشقش میشه و اس ام اس کاری عاشقانه براش میده تازه میفهمه که خانوم همسر داره بعد شیکر آب بیشتر میشه بعد آقا میره اداره خانوم منشی محو کمالاتش میشه براش اس ام اس کاری عاشقانه می ده که عزیز جان فردا جلسه داریم تو تلفنش نوشته خانوم جمالی بعد شیکر آب بیشتر میشه بعد تازه خانوم وقت بچه داری هم نداره بچه دو ساله شو میذاره مهد کود میره سر کار بعد با بچه از مهد برمی گرده بچه می گه بابا عمو با ماشین قشنگش ما رو رسوند بعد شیکر آب هی بیشتر میشه بعد یهو دعوا میشه بعد بچه یا باید توی مهد محبت بابا و ننه رو نچشه یا بیاد تو خونه اخمای تو هم و فکر کاری مامانشو ببینه بعد چی میشه تاه صدا و سیما ما میفهمه خیلی جالب شده می آد کلاس آشپزی رو تو شبکه یک میده آقای ... اجرا کنه کلاس میکانیکی رو هم میده خانوم ... بعد تازه از اون جالبتر یه خانوم تحریک میشه می ره تانکر می رونه و بیل میزنه آقاهه هم میگه گور بابای بچه من که نمیتونم زن حوصله داره بچه داری کنم می ره سراغ زندگی مجردی و رفقا و کوه و ... بعد از خبر سراسری دم به ساعت تانکر سواری و بیل زدن خانوم موفقه رو نشون میدند که چطور اینقدر موفق بوده که از زمین N متری X تن محصول برداشت کرده بعد فیلم ساز می آد فیلم خانوم ای وای بمیرم الهی به احساسات ضریف خانومانه آقایون برخورد اشکال نداره یه کم آب قند نوش جان بفرمائید دیگه این با یک خط کوتاه نوشتن حل نمیشه من بازم براتون تو فرصتهای بعد می گم خلاصه اش اینه که زوج های موفق تحصیل کرده دانشگهاهی رکورد زند آقا رکورد تو طلاق بعضی وقتها تو همین شهر تهران تو یه رو روز میزان طلاق و ازدواج یکی میشه یهنی همه کسایی که ازدواج میکنند دارند طلاق می گیرند
ملت خانواده از هم پاشید آقایون مکلف به خرجی دادن بی کار شدند خیلی از خانومها اسیر بلوتوثی رئیس هاشون شدند بچه هاتون نفله شدن محبت ندیده شدند تشنه یه ذره محبت زهرمار فروش بیگانه شدند آخه کی می خوایند اینو بفهمید چرا مثل کبک سرتونو تو برف کردید آخه ؟!
به نقل از یک خط کوتاه
سلام
سلام بر شما
گویا تقدیر چنین بود
عکسهای جالبین حتما ببینید