چه بی پروا می تازد جلاد !
چرا می ترسد کودک ؟!
مگر سایتهای حقوق بشر را ندیده است ؟
مگر اعلانیه حقوق کودک را نخوانده است ؟
پس چرا می ترسد ؟!
مگر نمی داند که پریزدنت اوباما طرفدار حقوق کودکان است ؟!
مگر نمی داند که شیرین عبادی حتی فکر حقوق جنسی او را هم کرده است ؟
پس چرا می ترسد ؟!
مگر نمی داند هواپیماهای عربستان و آمریکا پر از بمب است تا روی سر آدمهای بد بریزد ؟!
پس چرا می ترسد ؟!
مگر حقوق خود را از یونیسف نگرفته است ؟
چرا می میرد نوزاد ؟!
مگر نمی داند که یک عده در اروپا با سقط جنین مخالفت کرده اند ؟!
مگر نمی داند که همه دارند با آنفلوانزاهای مرغی و خوکی و گاوی مبازه می کنند ؟!
مگر نمی داند ....................... !!؟؟
پس چرا می ترسد ؟!
چه بی پروا می تازد جلاد ؟!
آیا نگاه مظلومانه و دوست داشتنی کودکی را که در زیر آوارهای بمب فسفریش در خون خود خواهد غلتید نمی بیند ؟
آیا صدای خرد شدن استخوان انسانیت را نمی شنود ؟!
آیا بوی خون را استشمام نمی کند ؟!
مگر در رگهایش به جای جون جریان برق جاری است ؟
مگر در سینه اش به جای دل ... !
او هیچ وقت درد و سختی در خود حس نکرده است ؛ پس حق دارد دردهای دیگران را بازی بداند!
این شعر رو تقدیم می کنم به همه شهدا و علمای تیمورلو ،پدران و مادران
پدر بزرگها و مادربزرگها و معلمین و کشاورزان خدائی زادگاهم
اگه عکس رو نمی بینید از گزینه
عکس شعر کامل تیمورلو رو با خط نستعلیق ببینید ( 8 بیت )
http://450.ir/upload/img/1001/1100-15-12021176i212-51396.JPG
show pictur در کلیک راست استفاده کنیدهیناب دنن ؛قهحطدلیغ ایللرینن
ریضا شاهین اوزون سیبللرینن
کندیمیزین یاری کلیدلرینی
آدی داما قردی ایجیدلرینی
باداملاین قابیخلاین اییبلر
آغیز یارا فقط یاری دییب لر
گنه قوتولماموش اونون قاداسی
قحطلیغ اولدی اون بش ئیل سوراسی
ادامه شعرو حتما ببینید ادامه مطلب
صندوق نظر ات شما
دوکاندار آلتی بارماغین باباسی
گورر کی آجلیغا عولور بالاسی
یاواشجا گوم توچور طلیس لرینه
وداع ادر سورا انیس لرینه
دیئر کی قونشونو چاغیر دنن گل
بو بوغدادی آپاردی دارتا اول
بیزه بیرآز چورک ورن ؛گلنده
ورر کی قالماسین قاداسی سنده
گدیب سورا آجینان عولدی یولدا
یادا اوتاندیغنان عولدی یولدا
او واق دا ملا مرتضی ده گتدی ؟!
مین اوچ یوز ییرمی دورده رحلت ادی ؟!!
محرمین دادی او ئیل بولیندی
جماعتین گوناهلاری سیلیندی
بو گونده قدر نعمتی بولنلر
بیر آز گوجادی هاردا سوز گولنلر
بو واخدا کافشین یالان دانیشماز
یالان دسه مخاطبی آلیشماز
سوروش ددیمم گوجالارین دیلین جن
کیتابداچی قهحطلیغی سیلین جن
هر زمان وقت داشتید برای شنیدن ماجرا حتما پای صحبت پیرمرد یا پیرزنی که بالای 70 سال داشته باشد بنشینید
www.kafshin.dxd.ir وبگاه اشعار کافشین
www.tamiia.dxd.ir وبگاه روستای تیمورلو
بسم الله الرّحمن الرّحیم
هیناب دنن ؛قهحطدلیغ ایللرینی
ریضا شاهین اوزون سیبللرینی
کندیمیزین یاری کلیدلرینی
آدی داما قردی ایجیدلرینی
باداملاین قابیخلاین اییبلر
آغیز یارا فقط یاری دییب لر
گنه قوتولماموش اونون قاداسی
قحطلیغ اولدی ئییرمی ئیل سوراسی
درباره رموز دلم حرف میزنی
حرف از حقایقی کهن و ژرف میزنی
بر فصل سبز و ساده و گرم کتاب عمر
توجیه میکنی که چسان برف میزنی
تو مهربان ترین معلم عمر منی فقط
صرفا در این کلاس دم از صرف میزنی
ظرف زمان حادثه ها کوچه دل است
در این مکان به سنگ غم این ظرف میزنی
با کاف و شین شقایق احساس آشناست
وقتی که دم در این چمن از طرف میزنی
حرفی که برای گفتن ازبر کردیم
پر با زدنش تمام دفتر کردیم
باید به ترازوی خدا دقت کرد
آزادی فکر بوده یا برگردیم
گاهی به خیال عالم دهر شدیم
گه با نفس فرشتگان سر کردیم
اصلاح طلب کمی قدیمی شده بود
در 7 و چهار گاو نوبر کردیم
آن آیه عجیب حرف ما را میزد
مصلح نشدیم و کار کافر کردیم
ما منتظریم که حکومت بکنیم
با ناله خود گوش فلک کر کردیم
معلوم نشد زنان که دریادارند
ما مرد شدیم یا که شوهر کردیم
پرونده کاف و شین شده مختومه
محکوم شدیم گر فقط شر کردیم