نمایش همزمان در یک خط کوتاه
چیزی که امروز برای هر طفل ممیزی آشکار شده صورت بی نقاب همکاران اسرائیلی و آمریکائی فتنه گران پرروست اما چیزی که بیشتر انسان را آزار می دهد این است که آنها اربابان حقیرتری هم دارند و در واقع اینکه یک عده عوامل دست چندم به شمار می روند دیرزمانی است که سعودی ها به دلیل عرب زبان بودنشان توانسته اند در کشورهای شیعه عرب زبان مخصوصا لبنان و عراق جای پا باز کنند و خون شیعیان امیرالمومنین و حرمت آن بزرگواران را مورد حجمه قرار دهند اما امروز و امسال آنان موفق شدند در بزرگترین پایتخت شیعیان جولان دهند نقش خارق العاده سفارت عربستان در سازماندهی سردسته های آشوبگران همان چیز عجیبی است که در حال روشن شدن است
سلام به تو که با جاده هایت می آیی
سلام به تو که با راه های روشنت به دنبال رهگذران خسته می گردی
سلام برتو که با دستهای پینه بسته دلمان قنوت یشمی ات را پیش گرفته ای
ای تو آغازی برای انتهای خستگی
ای تمام آفتاب
ای تو هم آهنگ آب
هم کمال آفتاب
به شه گفتم سیاست چیست دانی
بگفتا ، ( قدر دانی نوجوانی )
سیاست داشتن یعنی که امروز
همان فرداست در دیبای دیروز
سیاست چیست او را نیز دیدن
هوای عاشقی را برگزیدن
سیاست چیست یعنی تیز هوشی
که در دستت نگه داری تو گوشی
سیاست چیست از کام دو روزه
گذشتن با نماز و کار و روزه
سیاست چیست یعنی رند بودن
دمی در روم یک دم هند بودن
سیاست چیست یعنی با زرنگی
بهشتی میخری با مین جنگی
سیاست چیست یعنی با ذکاوت
کنی راحت دلت از هر عداوت
سیاست چیست یعنی شاه بودن
ولــــــی در ( بـنـده الله بـــــودن )
سیاست چیست یعنی با وکالت
بیفتی باز دنبال عدالت
سیاست نیست این مردم فریبی
و آخر سر تماما بی نصیبی
سیاست چیست فرزندی خدائی
برای روزهــای بــی دوائــی
سیاست نیست با هر خودنمائی
شــوی آماج دشنام هوائی
سیاست نیست بر کرسی نشستن
برایش جام فردا را شکستن
سیاست را علی آموزگار است
نگو دین راست با مردم چه کار است
بخواهی یا نخواهی در میانی
مگر روزی که خود در آن جهانی
سیاست نامه ها تا فجر موعود
فقط باشد رهی بن بست و مسدود
بیا مهدی جهانی کن صدایت
بیا ما را ببر تا بی نهایت
بیا آزاد کن اندیشه ها را
سیاسی کن تمام پیشه ها را
بیا و راز عالـم برمـــلا کن
بگوید کافشین آمین دعا کن
صندوق نظر و یادداشت
می برند حاجیان برای خدا چارپایی به رسم قربانی
یاد آن ساعتی که ابراهیم ز پسر میگذشت عرفانی
تو ز احساس یک پدر ای دوست در چنین لحظه ای چه میدانی
عشق آنجا چقدر جدّی بود و خدا بود و یار و مهمانی
و منا هم نفس نفس میزد و صفا کرده بود طوفانی
ای تمام وجود ابراهیم تو تو هستی فقط تو جانانی
گوئیا هر چه بر رگش میزد خنجرش کند بود میدانی
سنگها میشکست با خنجر کآمدش آن ندای رحمانی
گوسفندی گرفت و قربان کرد جای شیرین پسر به آسانی
شاید آنجا چنین به او فرمود کردگار کرشمه پنهانی
صبر کن عاشقانه ابراهیم تا ز نسلت بیاید آن فانی
هر چه دارد به عشق خواهد داد عشق و پروانگی و عریانی
و تمام پیمبران رفتند به تماشای آن سرافشانی
سعیشان عاشقانه برپا شد چه منایی و عید قربانی
سوتی بزرگی که هزینه کننده گان سید علی موسوی هرگز به آن فکر نکرده بودند این بود که نیروی انتظامی روز عاشورا اجازه شلیک یک تیر هوائی را هم ندارد ! سقوط یک نفر از پل و کشته شدن دو نفر توسط اتومبیل ناشناس و یک نفر دیگر در درگیری و یک سید علی موسوی با گلوله !