وقتی که دنیا این قدر افسرده باشد
شیداترین یارم کنارم مرده باشد
وقتی که هر گلدان که می بینم گلش نیست
یا داخلش یک غنچه پژمرده باشد
وقتی که از هر باد می پرسم بگوید
باید یکی دیگر دلت را برده باشد
وقتی روانکاو و پزشک و شیخ و عامی
هذیان بگوید کاملا افسرده باشد
کافیست شهری این طرفها بوده باشی
تا کافشین شعر از بهار آورده باشد
تا باز تسکین یابد این زخم تبرها
بر سینه ام مهر ولایت خورده باشد
توئی که منتظر روز فتح ایرانی
و من که منتظر روزگار پایانی
و خون تو که سر بوف کور خواهد ریخت
و خون من که برای ظهور خواهد ریخت
توئی که خام نداهای خام تر ز خودی
توئی که عاشق والائی خدا نشدی
و من که گریه برای حسین جان من است
شهید راه خدا گشتن آرمان من است
توئی که نام وطن می بری برای خودت
شبیه او نشدی تا کنی فدای خودت
توئی که خاطره های وطن برایت نیست
توئی که ژاله و اروند و فکه جایت نیست
منی که از تب داغ هویزه می آیم
ز روضه عطش و خون و نیزه می آیم
تو از شلمچه و از خاک و خل چه می دانی
به من بگو که ز نیزار و پل چه می دانی
این مثنوی را به طور کامل در این آدرس بخوانید صدای پای سحرKAFSHIN.BLOGFA.COM |
تو در طلای طلائیه خاک می بینی
شهید راه خدا را هلاک می بینی
.......................
سلام
این روزها وبلاگ تحلیلی قرن 15 وارد هفتمین ماه و احتمالا آخرین ماه فعالیت مستمرخود شده
شاید اوایل در افکار شبه کودکانه خود فکر می کردم داشتن یک رسانه کوچک مقدمه فریاد شدن همه دردها و دیده ها و یافته ها و چشیده ها و شنیده ها خواهد شد اما امروز بعد از هفت ماه خود را همان قدر محتاج فریاد شدن می بینم که در ابتدا
در این مدت خود سانسوری را آموختم
آموختم به جا یا نابجا سکوت کنم
آموختم که فراموش کنم
منی که خود را همزاد قرن 15 می دیدم امروز رفیق نیمه راه شده ام تا دوباره اساتید مذهبی ما توسعه پیدا کنند و عوامانه عبارت قرن بیست و یکم را سکسکه کنند
گویا به گور خواهم برد آنچه را که به خود نیز نمی گویم
وقتی کتابها و فیلمهای مذهبی را می بینم دیگر ناخشنودی تمام وجودم را نمی گیرد
بگذارید بعضی از نخبگانِ! اصولگرائی با اصلاح طلبان!!؟ مبارزه کنند و بپذیرند که محافظه کارند!.
بگذارید در فیلمهای دفاع مقدس هنرمندانِ؟ مشهورِ! چهل و چند سالهِ ! چریک ! با عراق ؟! جنگ کنند.
بگذارید شرکت های بزرگ دولتی به سرمایه داران بزرگ زالو صفت فروخته شود و با سهام عدالت کسی مزاحم آن نشود و اقتصاد به جای این که خصوصی مردمی بشود خصوصی شخصی شود و پیدا کنید امنیت کاری کارگران ساده را و مطلوب است محاسبه مقدار کارگرانی که بیکار میبشوند
بگذارید عده ای بپذیرند که روحانی! یا آخوند! یا ملا! هستند و عده ای دیگر با ما به ازای خارجی ؟!این کلمه ها به عنوان یک قشر و یا یک موجود غریبه مبارزه کنند و خمسی که قرار بود زندگی طلبه های 90ساله با آن تأمین بشود در کیسه نخبگان اقتصادی بماند
بگذارید برای همه محله های همه روستاهای کشور دانشگاه آزاد و پیام نور درست کنند و در آنجا دخترها و پسرها برای روابط سالم اجتماعی در آینده که بزرگ میشوند پخته تر بشوند و ازدواج کنند و همه به جرم پختگی از یگدیگر طلاق بگیرند
بگذارید همه کار فرهنگی بکنند و از کمی بودجه آن بنالند پشت میز بنشینند و فرهنگ سازی بکنند
بییایئد به پنجره ها پرده بکشید تا چراغی که به خانه رواست نورش بیرون نرود و کورسویی بازنگردد
بگذارید سرزمین آریایی و هخامنشی داشته باشیم و هر ترک و عربی هم که بخواهد بتواند شهروند درجه 2 آن باشد
اگر برادران اهل سنت در وضعیت بد اقتصادی قرار بگیرند و محتاج وهابی ها و سلفی ها بشوند اشکالی ندارد اما از در و دیوار و پهلوی شکسته حرف نزنید تا وحدت مسلمین به هم نخورد
اجازه بدهید شیعیان بپذیرند که علی نماد غضب است و عکسی ابرو گره کرده را به جای علی در دلشان قاب کنند
بگذارید بپذیرند که اسلام خشونت های آنچنانی دارد و جاسوسان شبه مسیحی را که با الله اکبر سرمی برند و فیلم میگیرند را مسلمان بدانند
فراموش کنید که علی گفته بود: اگر مردی در غم این که خلخالی از پای دختری یهودی ببرند بمیرد سزاوار ملامت نیست
اجازه بدهید آقایان فرهنگ ساز ما بخوابند تا هر روز فتنه جدیدی ساخته شود و هر وقت بخواهند کار فرهنگی کنند وبلاگها و سایتهای ولایتمدار را فیــــلـــتر کنند
اینها تقصیر همه ماست تقصیر کسانی که می دانند و نمی گویند و کسانی که نمی دانند و نمی پذیرند
اسراف شاخ و دم ندارد
و إن المبذرین کانوا اخوان الشیاطین
ترشی انداختن زور بازو بطوری که فقط بخش ناچیزی از قدرت بدنی استفاده شود در حالی که جامعه به گندم و شیر و گوشت و میوه نیازمند باشد این نوع اسراف در جوامع بشری به حد انفجار رسیده به طوری که هر کسی دلش میخواهد بدون زحمت پول در بیاورد
البته بنده به مصادیق این بحث نمی پردازم چون ممکن است یک نفر واقعا با کار فکری واجبی که انجام می دهد در شبانه روز 3 ساعت برای استراحت وقت نداشته باشد
ترشی انداختن مغز و آکبند نگه داشتن بخش حکمت ساز و علم آموز آن
اگر کسی هنوز استعداد دارد که مرجع تقلید بشود باید بشود
اگر کسی هنوز استعداد «یعنی فرصت و حافظه » دارد که تمام یا بخشی از قرآن را حفظ کند باید بکند
اگر کسی استعداد دارد که هر علم مفید و ضروری دیگری را بیاموزد باید بیاموزد
ترشی انداختن علم اگر کسی معلوماتی یقین برانگیز داشته باشد و آنها را به دیگران ارائه نکند بوی علم ترشیده اش در آن دنیا داد جهنمیان را در خواهد آورد (این بوی بدن عالمانی است که علم خود را حبس کردند)
اتلاف زمان (نگاه کردن به فیلم ها و سریال ها مجله ها و تیزر های بی محتوا ) که از بزرگترین اسراف هاست مثل اتلاف جوانی و نوجوانی
و...
پس بهتر است حواسمان جمع باشد که بیشتر از اینها اسراف نشود
برای مشاهده روی عنوان مطلب کلیک کنید:
آخرین مقاله من تحت عنوان : «شرمنده ام که داد و قال می کنید»
مسابقه: (مواضع غیر عادی ما (؟؟))
اولویت را در مبارزه به چه چیزی می دهید؟
به گزینه های زیر بین 10 تا 20 نمره بدهید
(تا فرهنگ اصیل اسلامی ارائه و جلوی چشم مردم گذاشته نشود مبارزه با شیطان بزرگ در یک جامعه تربیت نشده بدنماز و مصرف زده خیلی دشوار و تقریبا غیر ممکن است وقتی ما ازدواج درست نداریم وقتی پیام های بازرگانی دار و ندار یک ملت را به بازی میگیرد وقتی خوشبختی و شادی را فقط باید با فلان کالا تجربه و احساس کرد مبارزه با آمریکا یک شوخی بیشتر نیست)
تو عمق خاطرات آبی ای اشک
تو اوج لحظه های نابی ای اشک
تو را بیگانه غم می داند اما
تو اوج شادی مهتابی ای اشک
اگر چه درد و بدبختی زیاد است
ولی در چهره ها نایابی ای اشک
تو را شب زنده داران می شناسند
ولی دور از همیشه خوابی ای اشک
تو با این کوچکی یک چشمه، موجی
نه مثل برکه و مردابی ای اشک
تو از هر لحظه ای روشن تری پس
برای آسمان هم قابی ای اشک